درباره‌‌ی آواز‌خوان طاس صندلي‌ها

پيرمرد: دوره ما، ماه اختر زنده اي بود، آه! بله، بله، اگر جرئت به خرج داده بوديم، آخه بچه بوديم. دوست دارين اون فرصت هاي ازدست رفته رو جبران کنيم... فکر مي کنين مي شه؟ فکر مي کنين مي شه؟ آه! نه، نه، ديگه نمي شه. اون روزها مثل قطار سريع السير گذشتن. جاي چرخ هاش روي پوستمون نقش انداخته. به نظر شما جراحي پوست مي تونه معجزه کنه؟ (به سرهنگ) من نظامي ام، شما هم همينطور. نظامي ها هميشه جوونن، سردارها مثل خدايانن... (به خانم وجيه) بايد هم اينطور باشه... افسوس! افسوس! همه چي رو از دست داديم. مي تونستيم حسابي خوشبخت باشيم. از اين بابت مطمئنم؛ مي تونستيم، مي تونستيم؛ شايد گل ها باز هم از لاي برف سبز بشن!

آخرین محصولات مشاهده شده