وقتي مردم ما را پس ميزنند و مدارس از پذيرفتن ما طفره ميروند، درد دارد. اين را ديدهام و اين درد را حس ميکنم که ممکن است ديگراني که شبيه من هستند، با اين طرد شدگي در اجتماع مواجه بشوند و درد بکشند. بايد به اين نکته اشاره کنم که اين رفتار عجيب، ناشي از عدم درک نقش اجتماعي فرد در جامعه است که موجب بروز اين رفتارها و برخوردهاي نامطلوب ميشود. روياي روزي را دارم که در جامعهاي بدون واژهي «عادي و غيرعادي» و فقط با عنوان انسان در کنار هر انسان ديگري رشد و زندگي کنيم.