درباره‌‌ی قزل‌آلاي خال‌قرمز (پازل شعر امروز 106)

دوباره باد در سرم پيچيده و همه چيز را به هم ريخته مرگ ! تو معشوقه ي مني؟ يک روز خواهد رسيد که علم ثابت کند چقدر دوستت داشتم و خيابان هايي که با هم قدم زديم معروف مي شوند روزي که اثر انگشتم را روي شيشه هاي تلفن همگاني گچ بگيرند و يادشان بيايد اين انگشت مدت ها پيش در اشاره به حسي غريب شکست اينجا هر بار کسي عاشق مي شود آسمان مي گيرد و پرواز پرنده ها به تأخير مي افتد هر بارکسي مي ميرد عزرائيل پدر مي شود و من با همان تلفن همگاني اين خبر خوش را بدون هيچ اثر انگشتي به فرشته ها مي رسانم

آخرین محصولات مشاهده شده