درباره‌‌ی يك قورتش بده‌ي غول‌پيكر(قورتش بده 2)

قورتش بده دولا شد و مرد را تکان داد. اما باز هم مرد بلند نشد. قورتش بده رفت سراغ يک زن و او را هم تکان داد و صدايش کرد. اما زن هم تکان نمي خورد. جواب قورتش بده را هم نداد. قورتش بده باز رفت سراغ يک نفر ديگر و يکي ديگر... و هر کسي که توي خيابان افتاده بود روي زمين. اما هيچ کدام بلند نشدند. قورتش بده با خودش فکر کرد شايد... شايد... آن ها مرده باشند؟ تقصير قورتش بده بود! قورتش بده آن ها را کشته بود. قورتش بده ي قاتل! قورتش بده داد زد: «نه! نه!...» «من هيچ کسي را نکشتم... من هيچ کسي ...

آخرین محصولات مشاهده شده