درباره‌‌ی غول كمپوتي و چند داستان ديگر

بچه که بود شازده کوچولو مي شد. با دوچرخه ي برادرش حرف مي زد تا او را اهلي کند و سوارش شود؛ مثل روباه شازده کوچولو. بچه که بود آليس در سرزمين عجايب مي شد. توي دشت پشت خانه شان مي رفت و با مارمولک ها ، کرم ها ، پروانه ها ، لاکپشت ها و ... حرف مي زد...

آخرین محصولات مشاهده شده