يک روز ، لوري گوتليب يک درمانگر است که در تمرينات خود در لس آنجلس به بيماران خود کمک مي کند. روز بعدي ، يک بحران باعث مي شود که دنياي او خراب شود. وارد دفتر وندل ، درمانگر دمدمي مزاج و عجيب غريب مي شود و مي نشيند. به نظر مي رسد که او با سر طاس ، ژاکت کش باف پشمي و شلوار خاکي رنگش دقيقا مناسب همين کار است. با اين حال معلوم خواهد شد که وندل چيزي بيش از اين هاست. در حالي که گوتليب در زواياي پنهان و دروني بيمارانش کاوش مي کند - يک توليد کننده هاليوودي خودشيفته ، يک جوان تازه ازدواج کرده که بيماري فجيعش تشخيص داده مي شود ، يک شهروند سالخورده که تهديد مي کند اگر چيزي بهتر نشود در روز تولدش به زندگي خود پايان خواهد داد، و يک بيست و يک ساله که نمي تواند از ارتباط با افراد اشتباه دست بردارد – در مي يابد که مشکلاتي که با آنها با آن دست و پنجه نرم مي کنند همان مشکلاتي است که وي اکنون براي وندل آورده است. با خرد و شوخ طبعي ، گوتليب ما را به عنوان پزشک و بيمار به دنياي خود دعوت مي کند ، و حقايق و داستانهايي را بررسي مي کند که ما در حالي که روي طنابي بين عشق و ميل ، معنا و مرگ ، گناه و رستگاري ، وحشت و شجاعت ، اميد و تغيير هستيم براي خود و ديگران تعريف مي کنيم. شايد بايد با کسي حرف بزنيد انقلابي است در صداقت که سيري عميقا شخصي و در عين حال جهاني از قلب و ذهنمان ارائه مي دهد و نادرترين هدايا را مي بخشد : پرتره اي جسورانه از معناي انسان بودن ، و يک گزارش خنده دار و بامزه و روشن از زندگي اسرارآميز خودمان و قدرت ما در تغيير آنها.