درباره‌‌ی سرگذشت فكري شاهرخ مسكوب

بين تمامي کساني که مي شناسم، از ايراني و غيرايراني، براي شاهرخ مسکوب بيش از همه احترام قائل بوده ام و هستم. قبل از هرچيز اين احترام براي آن چيزي بود که خود شاهرخ اسم آن را اخلاق مي گذاشت. براي مسکوب اخلاق جوهري بود از ميراث دنياي حماسي و از ايران قرن چهارم و پنجم هجري. يک جنبه اين اخلاق آزادمنشي و حسّ داد بود که به خاطر آن ها مسکوب انواع ناعدالتي و تنگنا و شکنجه جسمي و روحي را با بردباري و وقار تحمّل کرده بود و مي کرد و نه اينکه اين ها را حس نکند. هرکس با آثار او آشنايي داشته باشد مي داند که تا چه اندازه زخم پذير بود و چقدر دنياي روحي شاهرخ دنيايي متلاطم از احساس و در احساس بود. اخلاق مسکوب نفي دنياي احساس او نبود، کمال احساس و فايق شدن بر آن بود. با گذشتن از خويش بر احساس فائق مي شد و آن را تبديل به فکر مي کرد، چنان که نوشته هاي او ناشي از اين رابطه اند.

آخرین محصولات مشاهده شده