بارگاس يوسا در اين رمان تاريک و در عين حال اميدبخش، ترس هاي کهنه و نو را در هم آميخته و مستقيم ترين بررسي و کنکاش خود از مشکلات سياسي پيچيده ي کشورش پرو را به مخاطبين پرشمار و بين المللي اش ارائه مي کند. در مکاني دوردست واقع در کوه هاي آند، دو مأمور امنيتي به نام هاي ليتوما و کارنو به تحقيق درباره ي ناپديد شدن سه مرد مي پردازند که دوتاي آن ها، کارگران پروژه ي ساخت اتوبان بوده اند؛ پروژه اي که به خاطر بي ثباتي فزاينده ي سياسي در منطقه، احتمالا هيچ وقت به پايان نخواهد رسيد. چريک هاي تحت فرمان سندرو لومينوسو به چندين شهر و محله ي مجاور يورش برده اند؛ نيروهايي خشن که در بخش ابتدايي کتاب، دو توريست ناشي فرانسوي را که در حال عبور از اين منطقه ي خطرناک هستند، با پرتاب سنگ به کام مرگ مي کشانند. فعاليت هاي سندرو لومينوسو و اقرار کارنو به جنايات نيروي امنيتي ،اتمسفري آکنده از تهديد و خطر ايجاد کرده است که در بخشي ديگر با عدم توانايي اين مأمورين امنيتي در تعامل و برقراري ارتباط با شبه نظامياني کج خلق و متخاصم، به خوبي به تصوير کشيده شده است. اين مردم کوه نشين با ليتوما طوري رفتار مي کنند که انگار از مريخ آمده است. درواقع، کشور سرمايه دار و ساحلي پرو مي تواند براي سرخ پوست هاي فقير کوه سيرا، مريخ به نظر برسد؛ مردمي که چاپلوسي هاي دو مأمور محلي اسرارآميز را بيشتر از شعار هاي مارکسيستي نيروهاي چريک پذيرا هستند. بارگاس يوسا در رمان مرگ در آند، ماهيت هميشگي و غيرقابل شناسايي خشونت در آمريکاي لاتين را به شکلي بسيار غيرمستقيم به مخاطب عرضه مي کند. داستان سرايي استوار اين نويسنده و ساختار پيچيده و جذاب کتاب[آميزش گذشته و حال در روايت شخصيت هاي متفاوت] حسي از رضايت عميق و واقعي در خواننده ي اين اثر ايجاد مي کند.