فرانسيسکو سونياگا در رمان «مسافر هواپيماي ترومن» به زندگي سياسي و ماجراي ديوخنس اسکالانته مي‌پردازد؛ مردي که داوطلب رياست‌جمهوري ونزوئلا شد و احزاب آزادي‌خواه براي متوقف کردن واپسگرايي، بر سر انتخاب او به اجماع رسيدند. اما رخداد نامنتظره‌اي دکتر اسکالانته را از رسيدن به جايگاه رياست‌جمهوري باز داشت و پس از آن مسير تاريخ عوض شد و ونزوئلا دوباره به‌سمت هرج‌ومرج، ديکتاتوري و کودتاهاي نظامي رفت. او استعاره‌اي است از کهن‌الگويي که مي‌خواهد منجي وطن خويش شود ولي در ميان? راه جنون امانش نمي‌دهد و به تاريکخان? تاريخ فرستاده مي‌شود.