ميس مارپل يک تعطيلات دو هفته‌اي را در لندن، در هتل برترام مي‌گذراند، مکاني که به خاطر سرگرمي‌هاي اصيل و دقيق دوران ادوارديا، با افزودن امکانات مدرن شناخته شده است. خانم مارپل در حالي که با دوستش ليدي سلينا هزي چاي مي نوشيد، مهمانان ديگر را تماشا مي کند: ماجراجوي معروف بس سدويک. دخترش الويرا بليک با سرپرست قانوني الويرا سرهنگ لوسکوم. يک روحاني; و راننده ماشين مسابقه لاديسلاس مالينوفسکي.
الويرا به دنبال اين است که اندازه ارث خود را بداند و اين که و اگر بميرد چه کسي به آن مي رسد. وکيل ريچارد اجرتون، يکي از معتمدين او، از ثروت بزرگي که در انتظارش است به او مي گويد. او طرحي را با دوستش بريجت انجام مي دهد تا به دلايل نامشخصي پولي براي پرواز به ايرلند دريافت کند.
روحاني تلاش مي کند براي يک کنفرانس به لوسرن سفر کند. با اين حال، او در تاريخ اشتباه مي کند و رويداد را از دست مي دهد. پس از بازگشت به برترام در اواخر شب، او چند نفر را در اتاق خود مي بيند. او چهار روز بعد در خانه‌اي دور از لندن، در نزديکي محل سرقت قطار ايرلندي ميل، از خواب بيدار مي‌شود. برخي از شاهدان سرقت گزارش مي دهند که او را در قطار ديده اند. بازرس کمبل و بازرس ارشد ديوي براي بررسي حمله به کانن، و همچنين يک سري سرقت هاي حل نشده که ديوي فکر مي کند ممکن است با هتل ارتباط داشته باشد، از برترام بازديد مي کنند.