درباره‌‌ی ديالكتيك انتقادي

تلاش و اميد کمالي خسروي در کتاب «ديالکتيک انتقادي» اداي سهمي در انديشه‌ورزي‌ها و کشاکش‌ها پيرامون «ديالکتيک» و افکندن پرتويي نو بر گوشه‌هاي تاريک، يا تاکنون ناديده‌ي آن، و پيش نهادن رهآورد تازه‌اي از اين گنجينه است. هدف تبارشناسي «ديالتيک» و «ديالکتيک مارکس» و گزارش‌هاي تاريخ‌نگارانه‌ي آن نيست. بلکه در اساس طرح دو پرسش تازه است. نخست: آيا «گفتمان شناختي» مارکس نيازمند چارچوب يا ظرفي فراگير، به مثابه‌ي دستگاه مختصات هستي شناختي، معرفت شناختي و روش‌شناختي آن است يا خود، فضا و «دستگاه مختصات» تازه‌اي است؟ دوم: آيا شکاف ميان «علم» اجتماعي و تاريخي، از يک سو و علوم طبيعي از سوي ديگر، هر اندازه ژرف، چنان است که بتوان کماکان از هر دو آن ها زير سقف «علم» سخن گفت؟ اگر چنين نيست و اگر با تمايزي سرشتس ميان اين دو حوزه‌ي دانش انسان اجتماعي و تاريخي سروکار داريم، اين تمايز چه چشم‌اندازهاي تازه‌اي در برابر دانش اجتماعي مي‌گشايد؟

آخرین محصولات مشاهده شده