دربارهی توماس تاريك
از عصر روشنگري به اينسو، تاريکي با ابهام و سوءظن همتا ميشود. آنچه نميتوان بهوسيلهي عقل فراچنگ آورد بايد حذف شود. قهرمان «توماس تاريک» در برابر اين انکار سهل و ساده ميايستد و اعتراف ميکند، «اما آنها که در من تأمل ميکردند احساس ميکردند مرگ ميتواند وجود را تداعي کند و به اين عبارت قاطع شکل دهد: مرگ وجود دارد.» نوشتار بلانشو بر مفاهيمي چون سکوت، غياب و فراموشي متمرکز ميشود و بيوقفه انتظارات ما را به چالش ميکشد. در پس هرچيز و همهچيز، اين يقين هست که مرگ مانند مضيقهاي وجودي، به زندگي ما شکل ميدهد و بر آن حد ميگذارد. روايتهاي بلانشو يادآور آثار کافکا و ساد هستند، چرا که مقولات سنتي روايت را از کار مياندازند و فهمي نو از فضا، زمان و صداي روايي بدست ميدهند. در روايتهاي او، مرز ميان اثر نظري و اثر داستاني مخدوش ميشود. در توماس تاريک همهي جلوههاي هنر روايت بلانشو را ميتوان يافت: داستاني که بيشتر بر يادآوريها و تکگوييهاي دروني استوار است تا کنش شخصيتها.
كد كالا | 105779 |
قطع كتاب | رقعي |
زبانها | فارسي |
انتشارات | مركز |
ابعاد كتاب | 19 × 12 |
تاريخ چاپ اول | 1402 |
نويسنده | موريس بلانشو |
مترجم | رضا سيروان |
تعداد صفحات | 152 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.