درباره‌‌ی هيلدا

خانم لومرشان : شما اينجا چه مي خواهيد؟ فرانک : من مير هستم. تعميرات و خرده کاري انجام مي دهم . به من گفته اند امروز اينجا بيايم. خانم لومرشان : بله. بله. اما... در واقع، آقاي مير، تعميرات مهم نيست. شنيده ام شما همسري داريد که خيلي به کار من مي آيد. اميدوارم همسرتان وقت آزاد داشته باشد. در کار بااراده و جدي باشد و تميز، به خصوص تميز. من اصلا تحمل ندارم آدم هاي اطرافم بويي از اهمال کاري برده باشند. اما به من گفته اند همسر شما تميز و زبردست است و اسمش هيلداست؟ درست شنيده ام اسمش هيلداست؟ چطور ممکن است؟ هيلدا. فرانک : بله، اسم کوچک همسرم همين است. خانم لومرشان : کسي که تا حالا پيش ما خدمت مي کرد، نامش مونيک بود. قبل از او فرانسواز، بريژيت، کنسوئلو، بريژيت، ايوت، فرانسواز و بريژيت هم داشتيم. هيچ کدام از زنان خدمتکار ما اسم کوچکشان هيلدا نبوده؛ هيچ وقت. هيلدا. براي همين من قبل از هرکسي با شما تماس گرفتم. چون مي دانيد که من ليستي بلندبالا دارم، همين جا در شهر کوچک خودمان، از تمام خانواده هايي که مي توانم اين فرصت شغلي را در اختيار آن ها قرار دهم. هيچ زني تابه حال پيشنهاد کار براي ما را رد نکرده. چنين اتفاقي هرگز نخواهد افتاد. ما آدم هاي بافرهنگي هستيم آقاي مير، و نسبت به درماندگي مردم خيلي حساسيم. براي همين من هيلدا را مي خواهم. فرانک : اما ما درمانده نيستيم.

آخرین محصولات مشاهده شده