دربارهی ادريس
روي تخت دراز کشيدم و به قاب عکسي که روي ميز کنارمان بود نگاه کردم ، ادريس با وقار تمام در کنارم ايستاده بود و به من که در لباس سفيد عروس بودم با شکوه لبخند مي زد. چه شب مسخره و به يادماندني بود! همه خوشحال بودند و مي خنديدند و من در کنار ادريس راضي بودم و براي دخترهاي ديگر قيافه مي گرفتم، اما آنها نمي دانستند که اين يک ازدواج دروغي است. باران سيل آسا مي باريد و به شيشه مي کوبيد و روي آن راهي پرپيچ باز مي کرد و به پايين مي رفت.
| كد كالا | 23248 |
| ابعاد كتاب | 21 × 14 |
| زبانها | فارسي |
| تاريخ چاپ اول | 1389 |
| قطع كتاب | رقعي |
| انتشارات | نشر علي |
| نويسنده | مينا مهدوينژاد |
| تعداد صفحات | 568 |
| نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.