درباره‌‌ی محاكمه

قسمت هايي از کتاب محاکمه (لذت متن) مردها نه فقط بي اعتنا به او، که حتي متعجب از سوالاتي که مطرح مي کرد و با در نظرگرفتن آن چه در شرف وقوع بود خود آن سوالات را عادي مي يافت، از او خواستند لباس مشکي خود را به تن کند تا حتي المقدور با سرووضعي مرتب به حضور بازرس برسد. عصبانيت کم وبيش ساختگي ک.، که به شکل هياهو و سخنان تند بروز کرد، سکوت و حتي حزن و اندوه نگه بان ها را به دنبال داشت، به گونه ئي که سرانجام ک. گيج و مبهوت از تکاپو افتاد و تا حدودي بر خود مسلط شد. دست آخر هم اين فکر به ذهن اش راه يافت که چه بسا ماجرا چيزي نيست مگر يک شوخي. آن روز سال روز سي سالگي او بود، از اين رو امکان داشت هم کاران اش در بانک ک. در مقام کفيل مالي سرگرم کار بود با او قصد شوخي داشته باشند. پس...

آخرین محصولات مشاهده شده