درباره‌‌ی دو كبوتر دو پنجره يك پرواز

داستان هاي «دو کبوتر، دو پنجره، يک پرواز» در ميان داستان هاي پر شمار سيد مهدي شجاعي در دهه شصت را - که مي توان از آن به عنوان دوران شکوفايي و اوج نگاه شاعرانه و در عين حال منتقدانه او نام برد، - حس برانگيزترين داستان هاي او به شمار مي روند، داستان هايي که به نظر مي رسد نويسنده هدف از نوشتن آنها را نه به رخ کشيدن زاويه ديد و مهارتش در استفاده از تکنيک هاي روايي، بلکه انتقال مفاهيمي قرار داده که حس کرده است در برهه اي از زمان بايد در زبان ادبيات جاري شود. داستان نخست اين مجموعه که عنوان مجموعه نيز از آن انتخاب شده است، با يک عبارت استعاري شروع مي شود. دو کبوتر که استعاره از دو برادر است که با هم در صحنه نبرد حاضر شده اند و از دو پنجره که استعاره از دو اتفاق براي شهادت است به يک مفهوم که شهادت است مي انديشند و در نهايت نيز به آن مي رسند. اما راوي اين ماجرا يکي از هم رزمان اين دو برادر است که مي توان او را نيز استعاره از تمامي جداماندگان از پنجره شهادت دانست و از همين دريچه است که نويسنده سعي کرده است نشان دهد که زندگي به عنوان با ارزش ترين و زيبا ترين مفهوم زندگي انساني مي تواند صاحبش را در موقعيتي قرار دهد که فدا کردن و از دست دادنش براي او شيرين تر و با اهميت تر از داشتنش باشد.

آخرین محصولات مشاهده شده