مري استوارت در انگلستان زنداني است - اسما به دليل قتل همسرش دارنلي، اما در واقع به دليل ادعاي او بر تاج و تخت انگلستان که در اختيار ملکه اليزابت اول است. در حالي که پسر عموي مري، اليزابت، در مورد امضاي حکم اعدام مري ترديد دارد، مري اميدوار است به مهلت دادن. پس از اينکه مري متوجه مي شود که مورتيمر (که توسط شيلر ساخته شده است)، برادرزاده سرپرست او، در کنار او است، زندگي خود را به او مي سپارد. قرار است مورتيمر به رابرت دادلي، ارل لستر، نامه اي از مري بدهد که در آن از او درخواست کمک مي کند. اين يک موقعيت حساس است، زيرا به نظر مي رسد لستر از ملکه اليزابت حمايت مي کند. پس از درخواست هاي متعدد، سرانجام مري فرصت ملاقات با ملکه اليزابت را به دست مي آورد (چيزي که در واقعيت هرگز اتفاق نيفتاد). اين ملاقات به بحثي تند ختم مي شود که ناشي از عدم تمايل مري به تسليم کامل به خواسته اليزابت است. اين استدلال منجر به اين گمان اجتناب ناپذير مي شود که علت مهلت موفق نخواهد بود. براي پيچيده تر کردن اوضاع، مورتيمر قصد دارد مري را به زور از زندان آزاد کند، نسخه اي دراماتيزه شده از توطئه ناموفق بابينگتون، اما زماني که تلاش او مشخص شد، او خودکشي مي کند، در حالي که ارل لستر از اين خودکشي راحت براي نجات خود استفاده مي کند. ملکه اليزابت در نهايت خود را متقاعد مي کند تا حکم مرگ مري را امضا کند. اليزابت اصرار دارد که تنها دليل او براي امضاي قرارداد، فشار مردم خودش براي انجام اين کار است و...