درباره‌‌ی هنر گفتگوهاي آگاهانه (تغيير شيوه‌ي صحبت كردن گوش كردن و تعامل)

به منظور تحليل و واکاوي داستان‌هاي ذهني خود بايد ابتدا توجه‌مان را به واقعيت‌ها معطوف کنيم. در دنيايي که پر از داستان‌هاي راست و دروغ است، تنها ستون محکمي که مي‌توان به آن تکيه کرد، واقعيت است. در يک دنياي معقول، واقعيت‌ها انکارناپذيرند. اما ما اغلب فريب داستان‌ها را مي‌خوريم زيرا واقعيت‌ها معمولا حقايق تلخي را برملا مي‌کنند که نمي‌خواهيم يا نمي‌توانيم آنها را بپذيريم. نظرات شخصي نقش مهمي در گفتگوها ايفا مي‌کنند و حتي از واقعيت‌ها نيز سبقت مي‌گيرند و اين مي‌تواند موجب خودبزرگ‌بيني طرفين گفتگو شود. نظرات شخصي بايد روي زيربناي مستحکمي از واقعيت‌ها بنا شده باشند، در غير اين صورت ارزشي ندارد. بايد دقت کنيم که نظرات سليقه‌اي خود را با واقعيت اشتباه نگيريم. وقتي با تعصبات خود کور مي‌شويم، به دنبال دوستان و همکاراني مي‌گرديم که نظرات‌شان همسو با نظرات ما باشد و افرادي با نظرات مخالف را پس مي‌زنيم. اين رويکرد شايد خيال‌مان را راحت کند اما بسيار بزدلانه است. ساخت موسيقي، يک مثال عالي از تعامل بين همياري و هم‌آفريني است. نوازنده‌هاي باتجربه، با هم ساز مي‌زنند، با هم گوش مي‌کنند، و هماهنگي و آميختگي آنها با هم مثال‌زدني است. هيچ‌يک از نوازنده‌ها در پي برتري بر ديگري نيست. اثر هنري آنها يک کليت يکپارچه است که بسيار فراتر از اجزاي منفرد آن، و محصول يک هم‌آفريني‌ست. وقتي کنسرت برگزار مي‌شود، همه چيز به نظر آسان مي‌رسد. نوازنده‌ها هنگام اجرا، در لحظه‌ي حال حضور دارند، به يکديگر گوش مي‌کنند، و سازبندي، ضرباهنگ و حس‌وحال فضا را احساس مي‌کنند. آنچه به ظاهر آسان و بي‌زحمت در حال اجرا است، در واقع يک هماهنگي عميق بين ذهن‌ها، گوش‌ها، قلب‌ها و دست‌هايي است که سمفوني همياري و هم‌آفريني را خلق مي‌کنند. آيا ما هم مي‌توانيم در گفتگوهاي خود مثل يک نوازنده گوش کنيم و براي خلق اثري ماندگار با يکديگر همياري کنيم؟

آخرین محصولات مشاهده شده