جيسون استنلي فرزند پناهجويان جنگ جهاني دوم اروپا و فيلسوف و دانشمند مشهور پروپاگاندا ، درک عميقي از چگونگي آسيب پذيري جوامع دموکراتيک در برابر فاشيسم دارد: لازم نيست ملت ها براي رنج بردن از سياست فاشيستي فاشيست باشند. در حقيقت ، ريشه هاي فاشيسم بيش از يک قرن در ايالات متحده وجود داشته است. استنلي با توجه به ظهور فراگير تاکتيک هاي فاشيستي چه در خانه و چه در سراسر جهان ، بر ساختاري که همه ي آنها را متحد مي کند تمرکز مي کندو ده ستون سياست فاشيستي را بيان مي کند - زبان و عقايدي که مردم را به "ما" و "آنها" تقسيم مي کند. وي بازتاب تاريخ ، فلسفه ، جامعه شناسي و نظريه نژاد انتقادي را با داستانهايي از مجارستان معاصر ، لهستان ، هند ، ميانمار و ايالات متحده و ساير کشورها در هم مي آميزد. او خطر عظيمي که از دست کم گرفتن قدرت تجمعي اين تاکتيک ها ، که شامل بهره برداري از نسخه اسطوره اي از گذشته ي يک ملت است را روشن مي سازد: تبليغاتي که زبان آرمانهاي دموکراتيک را عليه خودشان تغيير مي دهد. ضد روشنفکري اي که عليه دانشگاهها و صاحبنظران وجود دارد ؛ قانون و سياستي که بر اين فرض است که اعضاي گروه هاي اقليت جنايتکار هستند؛ و حملات شديد به گروه هاي کارگري و بهزيستي. اين سازوکارها همه بر همديگر بنا شده اند و باعث ايجاد شکاف و تقويت تقسيمات و شکل گيري جامعه اي آسيب پذير در برابر درخواست هاي رهبري اقتدارگرا مي شوند.استنلي با کشف الگوهاي نگران کننده اي که امروزه به همان اندازه رايج است ، فاش مي کند که مسائل مربوط به سياست - که متهم به بلاغت و اسطوره است - مي توانند به سرعت تبديل به سياست و واقعيت شوند. او استدلال مي کند که تنها با شناختن سياست فاشيستي ، مي توان در برابر مضرات آن مقاومت کرد و به آرمانهاي دموکراتيک بازگشت.