درباره‌‌ی جك و لوبياي سحرآميز (قصه‌ها عوض مي‌شوند 13)

روياي برادرم يونس به حقيقت پيوست. ما در نهايت وارد افسانه مورد علاقه او شديم: «جک و لوبياي سحرآميز». ملاقات با جک بسيار سرگرم کننده است. اما پس از آن ما به طور تصادفي داستان او را به هم مي ريزيم ، بدين معنا که جک نمي تواند براي يافتن ثروت غول از ساحل جادويي بالا برود. وقت آن است که امور را به دست خود بگيريم. حالا بايد: با يک دلال حيله گر معامله کنيد از يک دانه لوبيا به آسمان صعود کنيد سعي کنيد توسط يک غول خورده نشويد غازي را که تخم هاي طلايي مي گذارد پيدا کنيد در غير اين صورت ، جک گنج خود را دريافت نخواهد کرد ، و مشکلات ما غول پيکر خواهد بود.

آخرین محصولات مشاهده شده