درباره‌‌ی وقتي كه شهر خفته است (داستان‌هاي كوتاه ترسناك)

کهن ترين و قدرتمندترين احساس بشري، ترس است و کهن ترين و قدرتمندترين ترس بشري، ترس از ناشناخته هاست. ترسي که مهم ترين عامل در کشف آتش و اختراع مذهب بود. ما با ترسيم وحشت، در حقيقت زمينه ي آمادگي کنار آمدن با وحشت حقيقي را در وجود خويش فراهم مي کنيم. وحشتي که در بسياري موارد منشاء آن نه هيولاهاي خيالي است و نه شيطاني که در پي تسخير روح انسان است، بلکه وحشت انسان است از انسان و وحشت فرد از جامعه. به همين منوال براي ترسناک بودن داستان لزومي به حضور غول ها، ارواح خون آشام، هيولاها يا ريختن ليترها خون و قصابي نيست. يک داستان ترسناک مي تواند صرفا شرح توهمات يک فرد عادي و معمولي در مکاني متروک، تاريک و به طور کلي جايي باشد که قابليت هاي هراس زايي بالقوه اي داشته باشد. در انتخاب داستان هاي اين مجموعه سعي شده آثاري انتخاب شود که نمونه هايي از اين گرايش هاي متفاوت به خواننده معرفي شود. به طور مثال داستان هاي «شراکت» و «ويليام و مري» نمونه اي از کاربرد گروتسک (طنز تلخ) هستند. «کاغذديواري زرد» بهانه اي است براي نويسنده اش تا در قالب يک اثر سوررئال ترسناک به مسائل تبعيض جنسيتي وو فمينيسم بپردازد. «مردان خاندان اسلون» نمونه اي از تلاقي فانتزي و وحشت همراه با چاشني مسائل و مشکلات زنانه است.

آخرین محصولات مشاهده شده