درباره‌‌ی كليدهاي فرزند‌پروري بدون شرط (حركت از پاداش و تنبيه به سوي عشق و منطق)

همانند هر چيز ديگري، دريغ کردن عشق مي‌تواند با شدت و ضعف متفاوتي انجام شود. در يک‌سوي بردار، يک والد مي‌تواند در پاسخ به رفتاري که کودک انجام داده است، آن‌قدر ظريفانه خود را کنار بکشد و احساس و عاطفه کمتري از خود بروز دهد که شايد خودش نيز به آن آگاه نباشد. در سوي ديگر بردار، يک والد ممکن است خيلي با صراحت به کودک بگويد: «وقتي اين رفتارها را بروز مي‌دي، تو را دوست ندارم» يا «وقتي اين کارها را مي‌کني، اصلا نمي‌خواهم جلوي چشمم باشي.» بعضي از والدين عشق خود را از کودک با امتناع از پاسخ يا ناديده گرفتن او دريغ مي‌کنند. آن‌ها ممکن است با صداي بلند اين را نگويند، اما پيغامي که ارسال مي‌کنند کاملا روشن است: «اگر کاري را که من دوست ندرام انجام بدي، تظاهر مي‌کنم که به تو توجهي ندارم، گويي که تو اينجا حضور نداري. اگر مي‌خواهي دوباره به تو توجه کنم، بايد از من اطاعت کني.» گروه ديگري از والدين نيز به‌صورت فيزيکي خود را از کودک جدا مي‌کنند. اين کار به دو طريق صورت مي‌گيرد. يا پدر و مادر از کودک دور مي‌شوند (اين درحالي است که کودک گريه مي‌کند و با وحشت فرياد مي‌زند: مامان برگرد، برگرد) يا آنکه کودک را به اتاقش يا مکان ديگري تبعيد مي‌کنند، جايي که والدين حضور ندارند. اين شيوه ممکن است «انزواي اجباري» ناميده شود و نام‌گذاري آن نيز درست باشد، اما ازآنجايي‌که ممکن است اين نام‌گذاري باعث شود بعضي از والدين حس بدي پيدا کنند، اصطلاح ملايم‌تري به‌جاي آن مورداستفاده قرار مي‌گيرد، اصطلاحي که به ما اجازه مي‌دهد از مواجه شدن با آنچه در واقعيت اتفاق مي‌افتد، اجتناب کنيم. اين اصطلاح، «وقفه» است. درحقيقت، اين شيوه انضباطي محبوب، نوعي دريغ کردن عشق است لااقل زماني‌که کودکان برخلاف اراده‌شان به مکاني فرستاده مي‌شوند. هيچ اشکالي ندارد که به کودک حق انتخاب بدهيم تا در زمان خشم و ناراحتي به اتاق ديگر يا هر مکاني که دوست دارد برود. اگر او خودش انتخاب کرده که مدت زماني را تنها سپري کند و همه چيز (ازجمله اينکه چه زمان محيط را ترک کند، کجا برود، چه‌کار انجام دهد و چه زماني برگردد) در اختيار خودش باشد، اين براي او معناي تبعيد يا تنبيه ندارد و مي‌تواند مفيد هم باشد. اين، آن چيزي نيست که من نگرانش هستم. تمرکز من بر اصطلاح وقفه، زماني است که والدين به‌عنوان حکم حبس انفرادي اجرا مي‌کنند. درک حقيقت وقفه با درک ريشه کلمه وقفه فهميده مي‌شود. وقفه درواقع مخفف عبارت وقفه در تقويت مثبت است. اين کار حدودا نيم‌قرن پيش به‌عنوان راهي براي آموزش حيوانات آزمايشگاهي ايجاد شد. به‌طور مثال آن‌گونه که از نوشته‌هاي بي. اف. اسکينر و همکارانش برمي‌آيد، براي آموزش يک کبوتر براي نوک زدن به نقاط مشخصي، آن‌ها را نسبت به روشن شدن چراغ يا دادن غذاهاي متنوع به‌عنوان پاداش، شرطي کردند و به‌اين‌ترتيب در آن‌ها تغيير ايجاد کردند. بعضي‌اوقات آن‌ها با دريغ کردن غذا يا خاموش کردن همه چراغ‌ها سعي در تنبيه کبوتران مي‌کردند تا بفهمند آيا اين کار باعث خاموشي رفتار نوک زدن مي‌شود يا نه. اين کار با ساير موجودات نيز انجام شد. يکي از همکاران اسکينر در سال ???? مقاله‌اي تحت عنوان کنترل رفتار شامپانزه‌ها و کبوتران با وقفه در تقويت مثبت منتشر کرد. در طول چند سال، مقاله‌هاي ديگري در مجله‌هاي روان‌شناسي تجربي با عناويني همانند «مدت زمان وقفه و سرکوب رفتار ناشايسته در کودکان» پديدار شد. در اين نوع مطالعات، کودکاني در معرض وقفه قرار مي‌گرفتند که به‌عنوان افرادي عقب‌افتاده و پرورشگاهي توصيف مي‌شدند. اما پس از چندي، متخصصان تربيتي که در ابتدا مخالف آموزش کودکان همانند حيوانات آزمايشگاهي بودند، اين نوع مداخله رفتاري را براي همه کودکان بدون استثناء تجويز کردند. آن‌ها با شوق به والدين توصيه مي‌کردند هنگامي‌که کودکان عمل ناشايستي انجام مي‌دهند، از روش وقفه استفاده کنند. به‌زودي اين روش به رايج‌ترين روش توصيه‌شده فرايند تربيت در نوشته‌هاي حرفه‌اي، براي دوره پيش از نوجواني تبديل شد. ما درباره يک روش حرف مي‌زنيم که به‌عنوان راهي براي کنترل رفتار حيوان آغاز شد. هر سه اين کلمات ممکن است سوال چالش‌برانگيزي را در ذهن ايجاد کنند. کلمه رفتار که ما پيش‌تر نيز با آن مواجه شده بوديم: آيا تمرکز ما با

آخرین محصولات مشاهده شده