درباره‌‌ی هيچ‌چيز جاي كتاب را نمي‌گيرد (اعترافات يك خوره‌ي كتاب)

گاهي با تمام وجود از خواندن کتابي لذت مي‌بريم که از اعلام کردنش احساس شرم مي‌کنيم، چون بيشتر آدم‌هاي اطرافمان آن کتاب را کتاب خوبي نمي‌دانند. اين شرم در خصوص استاد ادبياتي که هملت را نخوانده هم صدق مي‌کند. گاهي پيش مي‌آيد که برنامه‌اي براي خواندن يک کتاب بخصوص نداريم، اما آن کتاب ما را پيدا مي‌کند! گاهي قصه‌ها در اوج غمگين بودن ما را به قله لذت مي‌رسانند. گاهي نمي‌دانيم قفسه‌هاي کتابخانه شخصي‌مان را چگونه بچينيم و مرتبشان کنيم. بعضي‌هامان لذت کتابفروشي را حتي شده براي يک روز تجربه کرده‌ايم و ساعت‌ها حرف در موردش داريم. اين خوشي‌ها و ناخوشي‌هاي کتاب‌خوان بودن در سفر مکتوبي که بوگل ترتيب داده، همراه مخاطب هستند. «هر بار که به سمت کتاب خوبي برگرديم، هميشه حرف تازه‌اي براي گفتن دارد. نه آن کتاب همان کتاب سابق است و نه ما همان کتاب‌خوان سابق.»

آخرین محصولات مشاهده شده