پال کالانيتي، در 36سالگي و در آستانه ي کامل کردن تحصيلات ده ساله ي خود براي تبديل شدن به يک جراح مغز و اعصاب، درمي يابد که به سرطان ريه مبتلاست. او يک روز، پزشکي بود که بيماران در حال مرگ را درمان مي کرد و روز ديگر به مريضي تبديل شده بود که با مرگ دست و پنجه نرم مي کند. به همين سادگي، آينده اي که پال و همسرش برايش نقشه ها کشيده بودند، از بين رفت. کتاب آن هنگام که نفس هوا مي شود، داستان دگرگوني پال کالانيتي از يک دانشجوي پزشکي ساده و بي تجربه به جراحي برجسته در استنفورد را روايت مي کند. او در اين دگرديسي، به جست و جوي معناي زندگي مي پردازد و انساني تبديل مي گردد که با تمام وجود با مرگ خود رو به رو مي شود.