يک روز صبح، در شهري کوچک به نام کوُلدواتِر، چند تلفن زنگ مي‌خورَد. آن طرفِ خط کساني هستند که مي‌گويند از بهشت تماس گرفته‌اند؛ يکي با مادرش حرف مي‌زند و يکي با خواهرش، هر کسي با عزيزي ازدست‌رفته. آيا معجزه‌اي غريب رخ داده؟ يا فريبي بزرگ در کار است؟ وقتي اخبارِ اين تماس‌هاي عجيب پخش مي‌شود، غريبه‌ها دسته‌دسته به شهر سرازير مي‌شوند تا آن‌ها هم بخشي از اين معجزه باشند. شهرِ کوچک و حتا دنياي انسان‌ها با اين معجزه زير و زبر شده؛ اما هميشه در هر معجزه‌ي شادي‌بخش اندکي اندوه هم هست. هميشه در معجزه‌اي که مردم را به هم نزديک مي‌کند، اندکي تنهايي هست. مردي هست که دوست ندارد بپذيرد چنين معجزه‌اي رخ داده، چون همسرش با او تماس نمي‌گيرد تا مرهمي بر زخمِ دوري‌اش باشد؛ مادري از يادآوريِ اندوهِ فقدانِ پسرش دوباره افسرده مي‌شود… اما معجزه مسيرِ خود را دارد: خبرنگاري که به معجزه باور ندارد، بيش از هر کس ديگري زندگي‌اش از نو تعريف مي‌شود؛ مردي که با ديگران تلخ است، ياد مي‌گيرد محبت کند؛ مردي هم ياد مي‌گيرد معجزه حقيقت دارد… اولين تماس تلفني از بهشت اثري ديگر است از نويسنده‌ي کتاب‌هايي محبوب مثل سه‌شنبه‌ها با موري و در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند و شايد جادويي‌ترين و پرهيجان‌ترين کتاب ميچ البوم باشد ‌ــ‌ کتابي اسرارآميز و مراقبه‌اي از جنسِ قدرتِ پيوندِ انساني. روايتِ اين کتاب حرکتي نرم و دل‌نشين دارد ميان ماجراهاي اختراع تلفن و روابط عاشقانه‌ي گراهام بل تا دنياي امروزِ ما که اين‌اندازه درگيرِ اين اختراع است.