دربارهی مادام پيلينسكا و راز شوپن
اين داستان روايتي از جست وجو و تکاپوي اشميت جوان است که تلاش دارد تا راز موسيقي شوپن را از يک معلم پيچيده و تندخو به نام پيلينسکا بياموزد. وقتي اشميت به نه سالگي مي رسد و موسيقي شوپن را مي شنود، مصمم به يادگيري پيانو مي شود ولي اجراي آثار باخ، موتزارت و دبوسي برايش بسيار ساده و پيش پا افتاده است و به همين دليل، شوپن از دست او مي گريزد. به نظر مي رسيد چون او از لطافت و روح موسيقي بهره اي نبرده بود، گريز شوپن از نزد او امري بديهي به نظر مي رسيد.
هنگامي که براي تحصيل فلسفه به پاريس رفت، در بيست سالگي با يک استاد پيانو سخت گير و نسبتا بداخلاق به نام مادام پيلينسکا آشنا مي شود و او با تمرين هاي سخت، پيچيده و عجيب که در ظاهر هيچ گونه ارتباطي با آموزش پيانو نداشتند، مواجه مي شود. او مجبور بود که در هنگام وزش باد، به برگ ها خيره شود و يا به وقت سپيده دم به باغ گل برود و بدون اينکه شبنم از روي گل ها بيفتد، آن را بچيند. در واقع اشميت در اين داستان نه چندان بلند، مخاطب را به دوران جواني خود مي کشاند و جلوه هايي از عشق و موسيقي را پيش چشمان مخاطب، تصوير مي کند.
كد كالا | 77806 |
قطع كتاب | پالتويي |
زبانها | فارسي |
تاريخ چاپ اول | 1397 |
انتشارات | چترنگ |
ابعاد كتاب | 19 × 12 |
نويسنده | اريك امانوئل اشميت |
مترجم | عاطفه حبيبي |
تعداد صفحات | 72 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.