درباره‌‌ی كوري عصاكش كور دگر

نقاشان رنسانس به شکل غيرقابل بازگشتي، منظر انسان به جهان را تغيير دادند. مجموعه‌ي عظيمي از نوابغ که سپهر خيال و قوه‌ي شناختشان، توأمان و هم‌سو حرکت مي‌کردند و انسان از آن لحظه تا به امروز، براي دريافت و مواجهه با جهان و پديده‌هايش، راهي جز نگريستن از چشم‌هاي آنان و هزارتوهاي اذهانشان نداشته است. از داوينچي، ميکل‌آنژ، رافائل، کارواجيو و بوتيچلي تا بوش و بروگل و ديگران، هرکدام در فرم و سبک چنان انقلابي بودند که هم‌چنان با حيرت به آثارشان نگاه مي‌کنيم، گويي آن‌ها تاريخ را متوقف کرده و در روزي پس از روز واپسين به ما مي‌نگرند! به‌سان آن روايت عهد جديد که مي‌گويد: «... و عقابي را ديدم و شنيدم که در آسمان پرواز مي‌کرد و به آواز بلند مي‌گفت: واي واي بر ساکنان زمين.» نقاش هلندي مناظر رروستايي، همان پيتر بروگل که اسطوره‌ي ايکاروس و سقوط مرگبارش را از دل سنت يوناني – هلني به روايتي بدل کرد پيرامون تنهايي و تک‌افتادگي آدمي در جهان، پياده‌روي و سقوط کوران را نيز از روايتي انجيلي برگرفت و نقاشي تلخ و حيرت‌انگيز و درعين حال مضحکي را خلق کرد که در برابرش نمي‌داني کجاي بهت و نيشخند بايستي! کتاب «کوري عصاکش کور دگر» روايت «گرت هوفمان» آلماني‌ست، متأثر از اين اثر بروگل. هوفمان در اين داستان، همه‌ي آن بلاهت زيسته، سرنوشت معلوم ولي نامنتظر انسان گرفتار در جهل که هيچ نمي‌بيند جز سوي تاريک و سياه جهان را روايت مي‌کند. کوري عصاکش کور دگر، داستان‌پردازي و به ادبيات درآوردن يک نقاشي است که با ايجازي مثال‌زدني، هم تاريخ را احضار مي‌کند و هم نقاشي و ادبيات را به يک‌ديگر پيوند مي‌زند.

آخرین محصولات مشاهده شده