درباره‌‌ی زندگي با پيكاسو

ترجمه کتاب "زندگي با پيکاسو" از متن اصلي صورت گرفته است و نويسنده آن کتاب را در هفت بخش تنظيم کرده است: "من جست و جو نمي کنم، پيدا مي کنم"، " دختر جوان، نجار زيبا، که الوارها را با خارهاي گل ميخ مي زند، براي خون ريختن چوب قطره اي اشک نمي ريزد."، "کشيدن نقاشي مثل وقتي است که ديگران زندگي نامه شان را بنويسند"، با مقدار کمي رنگ کار مي کنيم و تصويري که از تعدد رنگ ها حاصل مي شود اين است که انگار هر چيز درست سر جاي خودش قرار گرفته است"، "به چشم ما همه چيز به صورت تمثيل جلوه مي کند"،"...صداي ضربه سنجي نا منتظره از يک خشونت مقرر." و در نهايت "از تنهايي هايم مي آيم، و به تنهايي ام بازمي گردم". جملات مزبور که به نوعي کارکرد عنوان بخش ها را دارند به صورتي غير معمولي بر پيشاني هر فصل نقش بسته است؛ اين نامعمولي دست کم در بلندي عناوين ملموس و قابل مشاهده است. "زندگي با پيکاسو" اينگونه آغاز مي شود: "من پابلو پيکاسو را به هنگام اشغال فرانسه، در ماه مه 1943 ملاقات کردم. بيست و يک سال داشتم و حس مي کردم نقاشي زندگي من خواهد بود." اين شروع مي تواند اطلاعات مفيدي که خواننده به آن نياز دارد را در يک خط در اختيار او بگذارد. اين که راوي زماني که با پيکاسو ملاقات کرده چند ساله بوده است؛ اين اتفاق در چه سالي بوده است و به چه واسطه اين ملاقات صورت گرفته است. ارتباط فرانسواز ژيلو با پيکاسو، ارتباط عادي اي نيست. در آغاز اين ارتباط خبري از "عشق" نيست اما اين ارتباط در طول زمان تغيير چهره مي دهد. "هيچ خواستي به جز با او بودن نداشتم و اين شروع يک چيز فوق العاده بود. به من گفت مرا دوست دارد. به اين زودي نمي شود به کسي بگويي که دوستش داري. او بعدها آن را به من گفت و ثابت هم کرد." با اينکه در طول داستان پابلو پيکاسو به نوعي خواسته يا ناخواسته ژيلو را اذيت مي کند اما اين ارتباط به زعم راوي تاثير عميقي بر زندگي او مي گذارد. ژيلو در پايان اين کتاب مي نويسد:"در طي آن بعد از ظهري که در فوريه 1944 با هم گذرانديم، پابلو به من گفت که ديدار ما، زندگي مان را روشن کرده است، رفتن من به نزد او پنجره اي بود که گشوده شد و بايد گشوده بماند، من هم همين را مي خواستم، اما تا وقتي که از اي نپنجره نور بتابد. و وقتي ديگر نوري نتابيد بر خلاف ميلم آن ر بستم. از آن لحظه به بعد، پابلو تمام پل هايي که مرا به گذشته و او متصل کرد سوزانيد. اما همين کار باعث شد تا خودم را کشف کنم و زنده بمانم.

آخرین محصولات مشاهده شده