اگر حلقه‌ي نامزدي‌ات را گم کني و بعد هم گوشي‌ات دزديده شود و هيچ راهي جلوي پايت نمانده باشد، چطور مي‌شود؟ و اگر همان لحظه گوشي ديگري را در سطل آشغال پيدا کني چه مي‌شود؟ گوشي بي‌صاحب را بر مي‌داري؟ با خودت فکر مي‌کني: «خودم پيدايش کردم پس حالا مال خودم است؟» تمام پيام‌هايي را که در گوشي است مي‌خواني؟ زندگي خودت را ادامه مي‌دهي يا به اتفاقات اين ماجرا تن مي‌دهي؟ مخاطب موردنظر درباره دختري به اسم پايي است که گوشي غريبه‌اي به اسم سم را پيدا مي‌کند و از همان لحظه درگير زندگي او مي‌شود. باور کردني نيست که فقط با خواندن چند پيام و ايميل تا چه ميزان مي‌شود کسي را شناخت و ممکن است زندگي کسي با خواندن حتي يک پيامک زير و رو شود، در ضمن، حيرت‌آور است که مخفي کردن گم شدن حلقه‌ي نامزدي عتيقه گران‌قيمت، آن هم از خانواده‌ي نامزدي که داري، چقدر مي‌تواند سخت باشد.