درباره‌‌ی پلك‌هاي شني

داستان‌هاي اين مجموعه آدم‌هايي را به تصوير مي‌کشند که ناگهان به کرانه‌هاي زندگي رانده شده و هر واقعيت ساخته‌و‌پرداخته‌اي در برابرشان فروريخته است. آن‌ها در اکنوني که گذشته و آينده از درونش سر بر آورده، به مکان‌هايي غريب پرتاب مي‌شوند و درون هزارتويي بي آغاز و پايان با وضعيت و موقعيت‌هايي چنان فهم‌ناپذير روبه‌رو هستند که چاره‌اي جز رفت‌و‌برگشتي ابدي در اين فضاهاي در‌هم‌پيچيده ندارند. گويي آن‌ها فرزندان ابرانساني هستند که همچون بيگانه‌اي به ويراني خويش مي‌نگرد و تنها با خلق مفاهيم نو مي‌تواند در اين جهان ممکن و خالي از معنا خود را باز يابد. ما در اين داستان‌ها با افرادي روبه‌رو هستيم که بر روي لبه‌هاي تيز بحران‌هايي حرکت مي‌کنند که هم‌زمان بدن و ذهنشان را در مي‌نوردد.
مردماني که هر بار در اين برهوتي که در برشان گرفته، فرياد زده‌اند، تنها با پژواک صداي خود را روبه‌رو شده‌اند. آدم‌هاي داستان‌هاي پلک‌هاي شني چاره‌اي جز اين ندارند که در سکوت، گاهي به در‌هم‌پيچيدن بدن‌هايشان بنگرند. دستغيب با چيره‌دستي تمام فضا-زماني را براي روايتش ساخته که در آن شخصيت‌ها دمي به تنانگي و بدن حيواني درونشان مي‌نگرند که چطور از دلشان سر بر‌مي‌آورد و چفت‌و‌بست اعضاي بدنشان را از هم مي‌گسلد. در انتها شايد بتوان در ميان کلمات اين داستان‌ها امر ناديدني را ديد و به امر ناشنيدني گوش سپرد.

آخرین محصولات مشاهده شده