آيا کار، به آن معنايي که ما مي‌شناسيم، ديگر دارد از بين مي‌رود؟ اگر اين‌طور است، چرا چنين مسئله‌اي بايد برايمان مهم باشد؟ در اين کتاب موجز و درعين‌حال جامع، ريموند گويس با بهره‌گيري از تحليل نظري، تأملات تاريخي، روايت‌هاي شخصي و شرح و تفسير اجتماعي مي‌کوشد به اين پرسش‌ها پاسخ دهد. او با مروري بر فهم ما از کار و خاستگاه آن در توليد صنعتي، به بررسي مشوق‌ها و فشارهايي مي‌پردازد که جوامع با استفاده از آنها انسان‌ها را به کار‌کردن وامي‌دارند و نشان مي‌دهد که وجدان کاري چه تأثير پرقدرتي بر زندگي بسياري از ما دارد. گويس همچنين به‌سراغ معضل ديرينه نارضايتي از کار مي‌رود و از سوي ديگر به رشد ظاهرا برگشت‌ناپذير بيکاري در نتيجه ماشيني‌شدن مي‌پردازد. در اين مسير مي‌بينيم که چگونه مفهوم کار در طول تاريخ تغيير کرده است، رابطه ما با آن چه فرازوفرودهايي داشته و چطور در بخش عمده سير حيات بشر، کار بخشي جدايي‌ناپذير از زندگي و گاهي تمام معناي آن بوده است.

ريموند گويس، استاد فلسفه دانشگاه کمبريج، تأليفات بسياري در حوزه‌هاي نظريه سياسي و انتقادي، اخلاقيات و تاريخ فلسفه داشته است که واقعيت و روياها ، سياست و تخيل و جهان‌بيني به چه کار مي‌آيد؟ از آن جمله‌اند.