درباره‌‌ی سال مرگ ريكاردوريش

تهديدهاي بزرگ، مثل خورشيد همه ي جهان را دربرمي گيرند اما ريکاردو ريش، در زير سايه ي خودش پناه گرفته است. ريکاردو ريش، پس از گذراندن 16سال مطالعه و تحقيق در رشته ي پزشکي در برزيل، اکنون به ليسبون بازگشته و خيابان هاي باران زده ي اين شهر را زير پا مي گذارد. او آرزوي داشتن زني اشرافي و دست نيافتني به نام مارسندا را در سر مي پروراند اما اين ليدا-خدمتکار هتل-است که با او رابطه ي عاشقانه دارد. شاعر و دوست قديمي ريکاردو، فرناندو پسوئا، براي ديدن او مي آيد در حالي که هنوز همان لباسي را بر تن دارد که شش هفته ي پيش، او را با آن دفن کردند. سال 1936 است و ابرهاي سياه فاشيسم به شکل تهديدآميزي در حال گرفتن آسمان زندگي آن ها هستند. رمان سال مرگ ريکاردو ريش، به گفت وگويي شگفت انگيز و پيچيده درباره ي هنر، حقيقت، شعر، فلسفه، سرنوشت و عشق بين شخصيت هاي داستان مي پردازد.

آخرین محصولات مشاهده شده