درباره‌‌ی دفترچه خاطرات جغد 3 (عروسي در سرزمين درختي)

چه بدشانسي گنده اي! وقتي رفتيم مدرسه، دوشيزه پشت پرپري خيلي خيلي ناراحت بود. «بچه ها! من يک خبر بد دارم. گردنبند عزيزم، همان گردنبند قديمي که براي روز عروسي در نظر گرفته بودم … گم شده!» انجمن مخفي برنامه ريزي عروسي، بعد از مدرسه، در لانه درختي ما يک جلسه ي فوري برگزار کرد. حالا ما کارآگاهان مخفي برنامه ريزي عروسي بوديم.

آخرین محصولات مشاهده شده