درباره‌‌ی فرانكلين حوصله ندارد

فرانکلين روز خيلي خيلي بدي را پشت سر مي گذارد. . او امروز وقتي از خواب بيدار شده خيلي بداخلاق بوده است. پدرش دليل بداخلاقي فرانکلين را مي فهمد. - اوتر بهترين دوست فرانکلين رفته است و هيچ چيزي بدون او درست به نظر نمي رسد. حتي انجام دادن کارهايي که فرانکلين هميشه دوست داشته هم باعث خوشحالي او نمي شود. دوست خرسش از راه مي رسد تا ببيند آيا فرانکلين مي خواهد به سورتمه سواري برود يا نه ، پدر و مادرش او را وادار به رفتن مي کنند. در مسير گذر از تپه ، خرس از اوتر ياد مي کند و مي گويد که او دور شده است. وقتي خرس و فرانکلين در حال سورتمه سواري هستند، به يک ناحيه ي خشک برخورد مي کنند و در نيمه راه تپه متوقف مي شوند. آنها سپس تصميم مي گيرند که اسکيت روي يخ بروند. اما آنجا بسته است زيرا يخ ها در حال ذوب شدن اند. سپس فرانکلين فرياد مي زند و به خانه برميگردد. به نظر مي رسد هيچ چيز براي او درست پيش نمي رود تا آنکه ... يک روز بد براي فرانکلين کتابي ديگر از مجموعه ي فرانکلين لاک پشت است.

آخرین محصولات مشاهده شده