دربارهی تكههاي زمان
دختر نگاهي به بيرون انداخت، برف شديدي مي باريد. شال گردن پشمي اش را از قفسه بيرون آورد و دور گردنش انداخت. بعد فکر کرد بهتر است آن را روي سرش بيندازد. جلوي آينه رفت و با خوشحالي آن را از پشت سر گره زد. خواهرش نگاهي به او انداخت و گفت : «چيه؟ ياد ايران افتادي؟» خنديد و آن را گره محکم تري زد و از خانه بيرون رفت.
كد كالا | 84683 |
تاريخ چاپ | 1399 |
ابعاد كتاب | 21 × 14 |
زبانها | فارسي |
انتشارات | ثالث |
قطع كتاب | رقعي |
تعداد صفحات | 87 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.