درباره‌‌ی تئوري بنيادي موسيقي

تئوري چکيده تجربه و عمل است ، معرفت بر انبوه جنبه هاي گوناگون واقعيت است ، نتيجه بررسي نظام دروني پديده ها ، و رهيافت به قانونمندي آنهاست ؛ پس به کار بردن تئوري در واقع چيزي جز سود جستن از زندگي و عمل گذشته نيست . گاهي به نظر مي رسد که تئوري و عمل در تعارض با يکديگر قرار دارند ، ولي خود اين تعارض نيز بخشي از روند زندگي است ؛ اين دو يکديگر را تکميل مي کنند ، چنان که ناديده گرفتن و چه در هنر - در نهايت براي سرسبزي و باروري درخت زندگي زيانبار است . رابطه دو مقوله تئوري و عمل در موسيقي نيز همان اهميتي را دارد که مثلا در فيزيک با مکانيک مي بينيم . نوازنده اي که به شيوه سنتي ، يعني بدون آگاهي از تئوري موسيقي ، به نواختن ساز مي پردازد مانند تعمير کاري است که کورکورانه و بدون آشنايي با علم مکانيک و محاسبات رياضي و روابط اجزاي ساختمان يک اتومبيل مي کوشد آن را تعمير کند و در اين کار دستمايه او چيزي جز مشاهدات و آموخته هاي فردي نيست . البته کسب مهارت هاي فردي از راه آزمايش و خطا و ممارست و پشتکار تا حدي ميسر است ؛ اما آنچه موجب سرعت و عمق يادگيري مي شود بهره گيري از تئوري است . آموزش تئوري اگر مقدمه و ملازم عمل باشد گذشته از صرفه جويي در زمان يادگيري ، اشراف بر همه جوانب موضوع کار و روشن بيني در عمل را هم در پي دارد . به عبارت ديگر تئوري روند آموختن عمل را آسان تر و کوتاه تر مي سازد ، و البته در پرتو عمل تئوري نيز ديگر آن قدر دشوار و تاريک به نظر نمي آيد .

آخرین محصولات مشاهده شده