دربارهی خاكستر سارايوو
داستان عشقي در ميانه جنگ؛ گريز از جنگ براي يافتن زندگي، رهايي و عشق. تن دادن به تبعيد و دوري از وطن و زيستن در ميان مردماني بيگانه؛ داستان دل باختن و دل کندن. سعيد خطيبي، نويسنده الجزايري، از عشق مردماني از سرزمينهاي متفاوت در سرزميني ديگر ميگويد و راوي عشق مهاجران و تبعيدشدگان است. بيرون رفتم و به موازات ميلياتسکا قدم زدم. ميلياتسکا به نظرم چون مادري بود که روي بدن نحيف نوزادش خم ميشد و با لطافت و عشق او را نوازش ميکرد. گمان ميکردم از آب آن سيراب شدهام نه از سينة مادرم. اين رود از خيانتهاي ما به او خسته نشده و خشک نگشته بود. گاهي از ما خشمگين ميشد، مثل قهوه سرميرفت و خيلي زود آرام ميگرفت، از عابران روي پلهايش به گرمي استقبال ميکرد و به آنها دست ميداد. بدون شک چشمي داشت که از ما حفاظت ميکرد. اين رود خود من بودم.
كد كالا | 104481 |
زبانها | 304 |
ابعاد كتاب | 14 × 21 |
قطع كتاب | رقعي |
انتشارات | ثالث |
تاريخ چاپ اول | 1402 |
نويسنده | سعيد خطيبي |
مترجم | فرشته مولايي |
تعداد صفحات | 304 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.