درباره‌‌ی فرار كن

مزرعه، محيطي زيبا بود. به جز گروهي متشکل از سه مترسک که لبه پارکينگ ايستاده بودند و لبخندهاي دوخته شده اي بر لب داشنتد. دست هايشان که چنگک هاي مزرعه بودند، براي تکان دادن بلند شدند و نوک چنگک هايشان زير نور خورشيد مي درخشيد. اولي مدام به اطراف نگاه مي کرد و مترسک هاي بيشتري مي ديد، همه جا پر از مترسک بود. يک نفر مترسک ها را بين ساختمان ها، در باغ سبزيجات و روي چوب هاي مزرعه ذرت گذاشته بود. دستانشان ماله يا چنگک باغباني، لبخندهايشان دوخته شده يا روي صورتشان نقاشي شده بود. اولي با ناراحتي فکر کرد که مترسک نبايد براي تزئين استفاده شود. انبوهي از کدو تنبل خيلي بهتر بود. هر چند که مترسک ها ترسناک به نظر مي رسيدند، اما...

آخرین محصولات مشاهده شده