روستاي ولفهايم يک مکان کوچک آرام است تا اينکه دکتر ويکتور هوپ ، متخصص ژنتيک ، پس از تقريبا بيست سال غيبت دوباره به آنجا باز مي گردد. دکتر فرزندان شيرخوارش را با خود مي آورد-سه پسر يکسان که همگي دچار تغيير شکل نگران کننده اي بودند. او آنها را پنهان مي کند تا زماني که شارلوت ، زني که براي مراقبت از آنها استخدام شده است ، شروع به شک مي کند که سه قلوها- و پزشک خوب- آنطور که به نظر مي رسد نيستند. با مشکوک شدن روستائيان ، داستان گذشته دکتر هوپ شروع به آشکار شدن مي کند و اسرار تکان دهنده اي که او در سينه خود نگه داشته بود فاش مي شود. داستان وحشتناکي که محدوديت هاي اخلاقي علم و دين را مورد بررسي قرار مي دهد ، زمينه ساز داستاني آزاردهنده در سنت مورد عجيب دکتر جکيل و آقاي هايد و فرانکنشتاين است.

اين داستان ترسناک که توسط نويسنده پرفروش بين المللي استفان بريج زنده شد، نويد اين را مي دهد که بر روي خوانندگان تاثير چشمگيري ايجاد کند.