گرگ بيابان خودنگاره اي است از مردي که همزمان خود را نيمي گرگ و نيمي انسان احساس ميکند . اين شبه فاوست و داستان جادويي گواهي است بر جستجوي فلسفي هسه و احساس ماورايي انسانيت همان گونه که خود او از انسانيت يک انسان گريز ميانسال مي گويد با اين همچنان مي توان رمان او را به عنوان يک خودآزمايي جدي و کيفرخواستي عليه روشنفکري رياکارانه ي اين عصر در نظر گرفت همانگونه که خود هسه مي گويد" از ميان همه ي کتاب هايم گرگ بيابان بيشتر از همه مورد فهم اشتباه قرار گرفته است" .اين کتاب اولين بار در سال 1929 انتشار يافت اما خرد آن همچنان با روح ما سخن مي گويد بنابراين مي توان آن را به عنوان يک اثر کلاسيک در نظر گرفت. هري هالر چهره اي غم انگيز و تنهاست ، يک روشنفکر متجدد است که زندگي برايش لذتي ندارد. او در تلاش است تا گرگ وحشي و انسان عقلاني را در درون خود آشتي دهد بدون اينکه تسليم ارزشهاي بورژوازي شود که مورد تحقير اوست. زندگي وي هنگامي که با زني به نام هرمين ملاقات مي کند ، به طرز چشمگيري تغيير مي کند. گاردين درباره اي اين کتاب نوشته است" با درنظر گرفتن همه ي توصيفات فصيح آن از عذاب و انزوا ، اما اين کتاب درباره ي چيزي بسيار مهمتر فصاحت دارد : شفابخشي".