سال 1940. درحالي‌که انگلستان براي مبارزه با نازي‌ها آماده مي‌شود، سه زن کاملا متفاوت به بلچلي پارک، مکاني مرموز در حوم? شهر، مي‌پيوندند، جايي که بهترين نوابغ بريتانيا براي شکستن کدهاي نظامي آلمان آموزش مي‌بينند. اوزلا دختري اشراف‌زاده و سرزنده است که هيچ کم‌وکاستي ندارد، از ثروت و زيبايي گرفته تا شاهزاده فيليپ يوناني شجاع که برايش گل رز مي‌فرستد؛ اما مدام خودش را به آب و آتش مي‌زند تا بتواند خود را در جايگاهي بيش از دختري متمول اثبات کند و به همين خاطر سعي مي‌کند با دانشي که از زبان آلماني دارد، پيام‌هاي سري و رمزگشايي‌شد? دشمن را ترجمه کند. مب، با شخصيتي مغرور و خودساخته که حاصل زندگي در محله‌هاي فقيرنشين شرق لندن است، دستگاه‌هاي خارق‌العاد? رمزگشايي را به کار مي‌اندازد؛ در عين حال، زخم‌هاي کهنه‌اش را پنهان مي‌کند و در جست‌وجوي همسري است که از نظر اجتماعي پرنفوذ باشد. اوزلا و مب خيلي سريع متوجه توانايي‌هاي بث مي‌شوند که دختري روستايي و خانه‌نشين است. او که استعداد درخشانش در حل معماهاي پيچيده را در پس شرمش پنهان مي‌کند، پس از مدتي راه خود را در نقش يکي از معدود کدشکن‌هاي زن، به پارک باز مي‌کند. اما جنگ، مرگ عزيزان و فشار تحمل‌ناپذيري که به خاطر پنهان‌کاري روي دوششان است، منجر به جدايي اين سه نفر مي‌شود.