رمان "همخونه" اثري است از "مريم رياحي"، که به نوعي معروف ترين رمان نوشته شده به قلم اين نويسنده تا به اين لحظه به حساب مي آيد. داستان روايت دختري است به نام يلدا که هم صورت و هم سيرت زيبايي دارد، دختري ساده دل و خوش قلب که با از دست دادن پدر و مادرش، همراه يکي دوستان صميمي پدر خود به نام حاج رضا زندگي مي کند. اکثر فرزندان حاج رضا مهاجرت کرده و در خارج از کشور به زندگي مشغول هستند و تنها فرزند او در ايران، شهاب، پسر کوچکترش مي باشد. يلدا با زندگي در کنار حاج رضا، اعتقاداتش قوي تر از پيش مي شود و اين امر باعث شده که او به عاشق شدن و مسائلي از اين دست فکر نکند. اما فکر نکردن به عشق، زماني که استاد ادبيات موردعلاقه اش سر کلاس از آن سخن مي گويد و عشق را عامل و دليل حرکت مي داند، کمي دشوار مي نمايد. يلداي رمان "همخونه" به قلم "مريم رياحي"، تمام ويژگي هاي مثبت يک انسان را در خود دارد اما از عشق تهي است! او هرگز عاشق نشده و به جاي آن، سرش را با درس و کتاب و حلقه ي دوستان خود پر کرده است. اما داستان به همين جا ختم نمي شود و با به صرافت افتادن شهاب براي مهاجرت، زندگي براي حاج رضا تلخ و پر از آشوب مي شود. پس حاج رضا تنها راهي که پيش روي خود مي بيند، اين است که يلدا و شهاب را کنار هم قرار دهد تا شايد مهرشان به دل هم بيفتد و شهاب منصرف شود. اما آيا شهاب مغرور و بداخلاق به اين راحتي ها راضي خواهد شد؟