دربارهی زنداني
بروک ساليوان اخيرا همراه با پسرش به خانهي پدر و مادرش در شهري کوچک بازگشته است. خانهاي که بعد از درگذشت پدر و مادرش به او واگذار شد. او پرستاري است که چند وقت اخير در پيدا کردن شغل با مشکل مواجه شده. براي همين وقتي در زندان نزديکاش شغلي پيدا ميکند خيالش راحت ميشود اگرچه مردي که در دبيرستان قصد کشتن او را داشت، از زندانيان آنجاست.
اما طولي نميکشد که بروک با شين ديدار کند. زندانيان از شين حال خوشي ندارند و مدام با او دعواهاي فيزيکي ميکنند طوري که در اکثر اوقات مجروح است. طبق قوانين زندان بروک نبايد با زندانيان تحت مراقبش، چيزي در مورد زندگي خود درميان بگذارد. اما يکي از مهمترين آنها مرتبط با شين است. بروک درحال بزرگ کردن فرزندشان است در حالي که شين حتي از وجود پسرشان، خبر هم ندارد.
با اين وجود هر چه بروک بيشتر با شين زمان ميگذراند، بيشتر به فکر فرو ميرود که آيا حق با او بوده يا نه. شبي که حادثه اتفاق افتاد کمي برايش مبهم است. آيا ممکن است شخص ديگري به او حمله کرده باشد؟ اگر چنين باشد، اين مسئوليت اوست که شين را آزاد کند. به هر حال، او کسي است که شين را پشت ميلههاي زندان قرار داده.
كد كالا | 99832 |
قطع كتاب | رقعي |
زبانها | فارسي |
تاريخ چاپ اول | 1401 |
انتشارات | آموت |
ابعاد كتاب | 21 × 14 |
نويسنده | فريدا مكفادن |
مترجم | رضا اسكندري آذر |
تعداد صفحات | 328 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.