در اين کتاب، مي خواهم داستاني را بيان کنم که نشان ميدهد چگونه مواجهه متفکران معاصر غربي با مدرنيته، از رويکرد سه وجهي «خروج» ، «اعتراض» و «وفاداري» حکايت ميکند. انديشه هاي فوکو، ليوتار، اشتراوس، مک اينتاير، هابرماس و راولز، اين رويکرد سه وجهي را نمايندگي ميکنند. هدف اصلي اين اثر بررسي نسبتي است که هريک از متفکران مذکور با مدرنيته و صورت بندي فکري، سياسي و اخلاقي آن برقرار ميکنند تا انديشه انتقادي در درون گفتمان مدرنيته بازسازي شود اگرچه هرگونه تلاشي براي حضور در داستان مدرنيته، به گونه اي انعطاف ناپذير، غرب محور است و فرهنگ ها و تاريخ هاي ديگر از ايفاي نقشي مثبت در تاسيس مدرنيته ناتوان هستند، اما ما ايرانيان از اين حق برخورداريم دريابيم در طول بيش از يک قرن اخير چه برخوردي با مدرنيته داشته ايم و سهم و جايگاه ما از اين نظريه ها چيست؟ طرح مباحث و نظريات انتقادي معاصر پيرامون مدرنيته، نويسنده را بر آن داشت تا روايت برخي از روشنفکران ايراني معاصر را در اين نوع جدال هاي فکري به صورت مختصر بررسي نمايد. در موخره اثر سعي شده هم زباني و نا هم زباني روشنفکران ايراني با متفکران انتقادي معاصر در دنياي غرب شناسايي و مطرح شوند. هر محققي که ميخواهد درکي از مدرنيته و گله مندان آن و همچنين جايگاه اين نو ع مباحث در حوزه روشنفکري معاصر ايران را دريابد، ميتواند از مطالب اين اثر بهره مند گردد. خواندن اين کتاب به اساتيد، محققان و دانشجويان رشته هاي مختلف علوم انساني و علاقه مندان به نظريات جديد در علم سياست پيشنهاد ميشود.