درباره‌‌ی روايت‌شناسي (مباني نظريه‌ي روايت)

روايت‌شناسي مطالعه ساختار روايي و راه‌هايي است که اينها بر ادراک انسان تأثير مي‌گذارند. نسب نظري آن تا ارسطو (شاعر) قابل رديابي است، اما پذيرفته شده است که روايت‌شناسي مدرن با فرماليست‌هاي روسي، به‌ويژه ولاديمير پراپ (مورفولوژي داستان عاميانه، 1928) و نظريه‌هاي هتروگلوسيا، ديالوگ گرايي و گاه‌نگاري ميخائيل باختين آغاز شده است. روايت شناسي شناختي پيشرفت جديدي است که امکان درک گسترده تري از روايت را فراهم مي کند. روايت‌شناسي شناختي به‌جاي تمرکز بر ساختار داستان، اين سوال را مطرح مي‌کند که «انسان‌ها چگونه داستان‌ها را معنا مي‌کنند» و «چگونه انسان‌ها از داستان‌ها به‌عنوان ابزار حس‌سازي استفاده مي‌کنند». روايت‌شناسان ساختارگرا مانند ريمون کنان، داستان روايي را «روايت متوالي رويدادهاي داستاني» تعريف مي‌کنند. روايت‌شناسان شناختي بر اين موضوع تمرکز مي‌کنند که مردم چگونه چيزي را به‌عنوان روايت تجربه مي‌کنند تا ساختار خود متن. داستان شش کلمه‌اي «براي فروش: کفش‌هاي کودک، هرگز پوشيده نشده» اغلب به عنوان مثالي ارائه مي‌شود که در رويکرد کاملا ساختاري به عنوان يک روايت واجد شرايط نيست، اما حس روايت را برمي‌انگيزد.

آخرین محصولات مشاهده شده