درباره‌‌ی زن بودن (به زنانگي خود تحقق بخشيد و عشق را بيابيد)

بسياري از زنان آمازوني معاصر، عميقا از ذوب شدن شخصيت خود در اسارت مردان مي ترسند. اسارت يعني تعلق، و تعلق نياز به نوعي تسليم شدن و جابه جايي هويت شخص دارد. اما زن آمازوني اغلب وحشت دارد که مبادا اين جابه جايي هويت به معناي از دست دادن هويت خودش باشد، هويتي که که مدت هاي طولاني براي خلق آن سخت تلاش کرده است. افسانه ي هيپوليتا و تسوس، با تسليم يا از دست دادن هويت پايان نمي يابد، بلکه قصه ادامه دارد تا آن جا که دنباله ي زندگي هيپوليتا در آتن و رشد روان شناسي او به عنوان يک زن را کاملا به تصوير مي کشد. نوعي زندگي که در آن فرا مي گيرد تمام هويت جديدش را بپذيرد. آمازوني هاي معاصر نيز به اين زندگي نياز دارند، اما متاسفانه تعداد اندکي از مردان، پادشاه يا غير پادشاه، مايلند وقت و انرژي صرف کنند تا «دختري را که در تصرف ديگري ست» به دست آورند.... براي بسياري از زنان معاصر، هم آغوشي بيشتر به معناي در قيد بودن است تا اسارت. بسياري از آنان درحالي که از روي هوس بازي با ديگران هم آغوشي مي کنند، نمي خواهند احساس نزديکي زيادي با نامزد خود داشته باشند. هوس بازي شايد اشکالي نداشته باشد، چرا که باعث لذت بيشتر همبستري مي شود، همچنين مي تواند به عنوان وسيله اي براي دوري کردن به کار رود؛ به طور مثال تصور اينکه با کسي هستي و وانمود مي کني شخص ديگري هستي، احساس امنيت را بيشتر مي کند. زن آمازوني از اينکه خودش باشد و يا در محاصره ي کنترل يک مرد واقعي بسيار احساس تهديد مي کند. او دلايل موجهي براي اين ترس ها دارد، زيرا زني که از صفات زنانگي خود آگاهي دارد، تنها تسليم مردي مي شود که به او اعتماد دارد و برايش احترام قائل است. زن معاصر آمازوني خود را در آغوش مرداني رها مي کند که حتي نمي داند آن ها را دوست دارد يا نه. از آن جايي که در اسارت يا عدم کنترل بودن براي او ويران کننده است، اغلب مرداني را برمي گزيند که از شأن او پايين تر هستند. مرداني که شايد براي لحظه اي او را به وجد مي آورند اما مي داند که در آينده اش هيچ جا و نقشي ندارند.

آخرین محصولات مشاهده شده