از لحظه اي که ( لوسي ) مادرشوهرش را ملاقات مي کند، مي فهمد که اين همان همسري نيست که ( ديانا ) براي پسر تمام و کمال خود در ذهنش داشت. ديانا بسيار مودب، دوست داشتني و هميشه بخشنده بود، اما علي رغم تلاش هاي لوسي براي جلب رضايت ديانا، مادرشوهرش با او صميمي نمي شود و به عنوان يک شخصيت که ستوني در جامعه است و مدافعي براي زنان پناهنده به حساب مي آيد و زني که سال ها در زندگي متاهلي خود خوشحال بوده است، هيچ کس در مورد ديانا يک کلمه ناخوشايند به زبان نمي آورد... به جز لوسي. اين جزئيات به پنج سال پيش مربوط مي شود. اکنون، ديانا مرده است، يادداشتي درباره خودکشي در کنار جسدش پيدا شد که نشان مي داد او به خاطر وجود سرطان که در حال نابود کردن بدنش بود، ديگر نمي خواست بيش از اين زنده بماند. اما کالبد شکافي هيچ ردي از سرطان پيدا نمي کند. ولي اثرات سم و شواهد مربوط به خفگي يافت مي شود. چه کسي مي خواست ديانا بميرد؟ چرا وصيتش در آخرين لحظات عمرش تغيير کرد تا هر دو فرزندش و همسران آن ها را از ارث محروم کند؟ و اين که لوسي چرا از مرگ او ناراحت نيست، چه معنايي مي تواند داشته باشد؟ روابط از هم گسيخته و رازهاي پنهان خانوادگي موجب مي شود تا خواندن هر برگ از اين رمان پيچيده، جذابيت بيشتر و بيشتري پيدا کند؛ همين موضوع رمان جديد ( سالي هپ ورث ) را جذاب و دلربا مي کند و... چکيده کتاب مادر شوهر : اين کتاب، رماني پيچيده، تاثير گذار و مدرن درباره رابطه درهم تنيده يک زن با مادرشوهرش بوده که درنهايت به مرگ او ختم مي شود.