دربارهی شب شكار (خونآشام 5)
دو پسر بچه بعد از يک جشن تولد، حوالي نيمه شب، از خانه بيرون مي زنند و چند کوچه آن طرف تر، ناخواسته، پاي شان به خانه ي متروکي کشيده ميشود که در آن هيولاهايي با دندان هايي که بيرون زده اند، انتظارشان را مي کشند. نويسنده ي داستان نيز به سبب سماجت يک خبرنگار، ناخواسته به جهان هولناک داستانش کشيده مي شود، جهاني که در آن هيولاها در حال تکثير شدن هستند و با ولع انتظار تک تک خوانندگاني را مي کشد که به دنبال کشف اين جهان اند.
تاكنون نظري ثبت نشده است.