درباره‌‌ی هميشه با مني (نامه‌هايي به مادرم)

از نامه‌هاي فريدا کالو به مادرش. کتاب «هميشه با مني: نامه‌هايي به مادرم» مجموعه‌اي از نامه‌هايي است که فريدا کالو، نقاش مشهور مکزيکي، آن‌ها را به مادرش، ماتيلده کالدورن کالو، نوشته است. نامه‌هاي اشخاص مشهور و سرشناس، بيانگر وجوهي از شخصيت آن‌هاست که مي‌تواند به ما در درک بهتر آثارشان ياري برساند. نامه‌هاي فريدا کالو، از جمله نامه‌هايي از او که در کتاب «هميشه با مني» گردآوري شده‌اند، نيز از اين قاعده مستثني نيستند. کتاب «هميشه با مني» بيانگر عشق پرشوري است که فريدا کالو به مادرش داشته است و نوع رابطه او با مادرش را به ما مي‌شناساند و نشان مي‌دهد که او چقدر دلبسته مادرش و نيز ديگر اعضاي خانواده خود و نگران حال آن‌ها بوده است. نامه‌هايي که از فريدا کالو در کتاب «هميشه با مني» گردآوري و منتشر شده، بين سال‌هاي 1923 تا 1932، يعني از وقتي فريدا شانزده سال داشته تا زمان مرگ مادرش، نوشته شده‌اند. کتاب «هميشه با مني» با مقدمه و توضيحاتي درباره فريدا کالو و زندگي و آثارش و توضيحاتي درباره نامه‌هاي گردآمده در اين کتاب، که هکتور جيمز آن را به انگليسي ترجمه کرده و ترجمه فارسي کتاب «هميشه با مني» براساس همين ترجمه انگليسي صورت گرفته، همراه است. نخستين نامه‌هاي کتاب «هميشه با مني» مربوط به دوران تحصيل فريدا است؛ دوراني که فريدا هنوز دچار تصادف وحشتناکي که او را تا آستانه مرگ برد، نشده بود و همچنين هنوز با ديگو ريورا، نقاش و ديوارنگار صاحب‌نام مکزيکي، ازدواج نکرده بود. تصادف فريدا و نيز ازدواجش با ديگو ريورا دو اتفاق بسيار تأثيرگذار بر زندگي و کار هنري او بودند. در مقدمه کتاب «هميشه با مني» از قول فريدا درباره اين دو تصادف آمده است: «دو تصادف بزرگ در زندگي من رخ داده است. يکي تصادف در خيابان بود و ديگري ديگو. ديگو با تفاوتي فاحش بدترينش بود.» تصادف فريدا زماني اتفاق افتاد که او هجده سال داشت. اتوبوسي که او در آن نشسته بود با ماشيني تصادف کرد و فريدا چنان مجروح شد که دکترها اميدي به زنده بودنش نداشتند و زنده ماندنش مثل معجزه بود. وضع سلامتي او بعد از اين تصادف، يکي از موضوعاتي است که در کتاب «هميشه با مني» از آن سخن مي‌رود. فريدا بيست‌ودوساله بود که با ديگو ريورا ازدواج کرد گرچه پيش از اين ازدواج و در همان نامه‌هاي نخست فريدا در کتاب «هميشه با مني» هم صحبت از ديگو ريورا به ميان مي‌آيد و مي‌بينيم که فريدا چقدر شيفته اين نقاش است. بعد از تصادف فريدا، وقفه‌اي در نامه‌نگاري‌هاي او مي‌افتد و بعد از اين وقفه، باز نامه‌نوشتن‌هاي او به مادرش از سر گرفته مي‌شود. بسياري از نامه‌هاي کتاب «هميشه با مني» مربوط به دوره‌اي هستند که فريدا با ديگو ريورا به امريکا رفته و در آن‌جا زندگي مي‌کرده است. وضعيت سلامتي فريدا بعد از تصادفي که کرده بود و مراحل درمان آسيب‌ديدگي‌هاي شديد ناشي از اين تصادف، آن‌چه او از امريکا ديده و دريافته و احساس کرده است، فقر، اختلاف طبقاتي در امريکا و زندگي دشوار مکزيکي‌ها در آن کشور، ترسناکي زنان لس‌آنجلس و نگراني براي وضع مالي بحراني خانواده‌ و تلاش براي رساندن کمک مالي به آن‌ها از جمله موضوعاتي هستند که فريدا در نامه‌هاي کتاب «هميشه با مني» از آن‌ها با مادرش سخن گفته است. فريدا در نامه‌هاي کتاب «هميشه با مني» از مادرش مي‌خواهد که احوال خود و ديگر اعضاي خانواده‌اش را با جزئيات برايش بنويسد و از پدرش هم بخواهد که يادش بماند براي او نامه بنويسد. در کتاب «هميشه با مني» با فريدايي مواجهيم که سخت به خانواده و همه آن‌چه مربوط به خانواده و خانه پدري‌اش مي‌شود دلبسته است و به همه آن‌ها عشق مي‌ورزد و دوست دارد از جزئيات احوال خانواده‌اش باخبر باشد. با خواندن کتاب «هميشه با مني» وجوهي از دنياي دروني فريدا کالو و دوره‌اي از زندگي او را بهتر خواهيم شناخت و با دنياي نقاشي‌هايش ارتباطي نزديک‌تر برقرار خواهيم کرد.

آخرین محصولات مشاهده شده