درباره‌‌ی چهره‌اي آشنا (كمدي در يك پرده)

قسمت هايي از کتاب چهره اي آشنا (لذت متن) ايدي همه لذت بردند. همه. مي تونستم از چهره هاشون بخونم. خب، همه به غير از دنيس، البته. اون خيلي خوب به نظر نمي رسيد، دورا. بايد بگم خوب به نظر نمي رسيد. اگه بخوام تو يه کلمه بگم، اون... پريشون بود. اين چيزي بود که اون به نظر مي رسيد- پريشون. به هر حال، چي انتظار مي ره، فکر کنم- اون، خب، هر چي باشه، پدرش بود. فکر کنم براي اون ضربه ي سنگين تري بوده؛ بدبخت بيچاره. دورا (کمي مضطرب) مطمئنم براش سخت بوده، ايدي. من يه دقيقه هم شک نمي کنم. اما به خاطر غمش نبود که اون گوشه نشسته بود، قوز کرده بود و عبوس به خلال هاي تزئين نوشيدني ش ضربه مي زد و اون ها رو به هر گوشه اي از اتاق پرت مي کرد.

آخرین محصولات مشاهده شده